-
1i>
گزارش صعود به قله خرسنگ ۷ مرداد ۱۳۹۰
در نامگذاری صحیح قله ذرهای شک نکنید! کوهی سنگی با انواع و اقسام سنگ ریز و درشت. خرسنگها ۳ تا هستند: شمالی، فرعی و جنوبی (اصلی). دم دست ترینشان شمالی و سخت ترینشان جنوبی است. مسیر از روستای آبنیک در ارتفاع ۲۴۳۱ متری شروع میشود. روستایی در فاصله ۱۲ کیلومتری شمال شرق فشم و در میانه دره ای که از فشم به طرف شمال شرق و نهایتا” به دشت لار ختم میشود. آبنیک در موقعیت جغرافیایی ۳۵ درجه و ۵۹ دقیقه و ۲.۲۱ ثانیه عرض جغرافیایی و ۵۱ درجه و ۳۷ دقیقه و ۱.۰۴ ثانیه طول جغرافیایی واقع شده است. جمعیت این روستا در تابستان حدود ۱۵۰ و در زمستان کمتر از ۴۰ خانوار است.
*****
۱۵ دقیقهای از ساعت ۵ صبح گذشته بود که از فلکه اول تهرانپارس حرکت کردیم و ۱:۳۰ دقیقه زمان برد تا رسیدیم به روستای آبنیک. حرکت را از همان میانه روستا و ابتدای جاده جانستون آغاز کردیم و ساعت ۷:۱۵ دقیقه به جایی رسیدیم که دیگر مسیری برای خودرو نبود و با عبور از رودخانهای نه چندان بزرگ قدم در راهی گذاشتیم که خیلی سریع تبدیل به مسیری سنگی و شیبدار شد.
زمانیکه از آبنیک به سمت دشت جانستون راه افتاده بودیم و قبل از رسیدن به رودخانه، باغچههای گل لیلیوم و هوای سرد صبحگاهی منطقه بسیار لذت بخش و خواستنی بود. مهدی، قله جانستون را نشانم داد و از قبل نوید دشتی زیبا را داد که قبل از قله آرام گرفته. البته دشت که میگویم، چیزی شبیه به دشت هویج را تصور نکنید! اینجا فقط گویا اسمش دشت است. بیشتر به درهای ملایم میماند. ۴۵ دقیقه بعد از عبور از رودخانه و حدود ساعت هشت به ابتدای دشت جانستون رسیدیم. هوا واقعا” خوب بود و صدای آب رودخانه، چاشنی بیمانند حرکت در دشتی که دشت نیست! تنها ۲۰ دقیقه بعد به سپید چشمه در ارتفاع حدود ۲۸۰۰ متری رسیدیم. آب چشمه با شدت خودش را به سنگها میکوبد و رنگ بیرنگش را سفید جلوه میدهد.
اینجا بود که آفتاب برای اولین بار چشمانمان را نوازش داد. قصد داشتیم کنار چشمه صبحانه بخوریم که به علت کم بود فضای کافی برای همه ۲۰ نفر اعضای گروه، ظرفهای آب را پر کردیم و ساعت ۸:۴۵ دقیقه در گوسفند سرایی در کناره قله جانستون و تقریبا” روبروی غار بیوک آقا برای صرف صبحانهای ۵۰ دقیقهای توقف کردیم. غار بیوک آقا را گویی فردی با همین نام در دل کوه خلق کرده و حدودا” ظرفیت پذیرش ۲۰ الی ۳۰ نفری را دارد.
مهزیار میگفت: میشه برنامه صعود به خرسنگ را دو روزه کرد، بعدازظهر روز اول حرکت کرده و شب را در این غار ماند و صبح زود به قله صعود کرد، و یا حتی برنامه را سه روزه کرده و شب دوم را هم در این غار ماند و روز سوم به قله جانستون صعود کرد.
ساعت ۹:۳۵ دقیقه از گوسفند سرا حرکت کردیم. کمی که از گوسنفد سرا جلوتر رفتیم دامنههای غربی خرسنگهای شمالی و فرعی نمایان شد.
اولین توقف بعد از صبحانه در ارتفاع ۳۲۰۰ متری در دامنه خرسنگها بود. تنها ۵ دقیقه در اینجا توقف داشتیم و به حرکت خود در شیب نسبتاً ملایم ولی تمام نشدنی دامنه خرسنگها ادامه دادیم. از اینجا به بعد قله توچال در پشت سر ما معلوم بود.
قله خلنو هم کمکم خودنمایی کرد. حرکت مستمر ما با یک توقف ۳ دقیقهای دیگر و عبور از یک شیب نفسگیر در ساعت ۱۲:۱۰ دقیقه در گردنه ولاره در ارتفاع ۳۶۰۰ متری به مدت ۱۰ دقیقه متوقف شد. در اینجا دماوند هم با سری در ابر و دامنی سفید و سیاه از روبروی ما خودنمایی کرد. وقتی رو به دماوند و پشت به توچال ایستاده بودیم، سمت چپمان قله خرسنگ شمالی بود و سمت راست خرسنگ فرعی. ما برای رسیدن به خرسنگ جنوبی که سخترین خرسنگهاست، مسیر خرسنگ فرعی را در پیش گرفتیم. جائیکه سنگها خودشان را نشان دادند و مسیر عبور کمکم باریک و سختتر و سختتر شد.
ساعت ۱۳:۱۰ دقیقه بود که بر فراز قله خرسنگ فرعی ایستادیم؛ و ۲۰ دقیقه بعد در پائین قله خرسنگ جنوبی بودیم. با وجود همه سختی که راه از این قسمت تا قله داشت، مسیر را ۳۵ دقیقهای طی کردیم و راس ساعت ۱۴:۰۵ دقیقه بر فراز قله خرسنگ جنوبی بودیم. برخلاف همه آنچه در مورد بادهای شدید روی قله شنیده بودیم، قله کاملا” هوای آرامی داشت. روی قله به شدت با محدودیت فضا روبرو بودیم و با همه لذتی که ایستادن بر روی این قله داشت.
ساعت ۱۴:۵۰ دقیقه به سمت پائین حرکت کردیم و ۴۰ دقیقه بعد بین دو قله خرسنگ جنوبی و فرعی بودیم. حدود ۵۰ دقیقهای را به صرف نهار و بهرهمندی از هوای نسبتا” ابری و فضای زیبای منطقه اختصاص دادیم و ساعت ۱۶:۲۰ دقیقه به سمت قله خرسنگ فرعی و از آنجا به سمت گردنه ولاره حرکت کردیم.
به علت خستگی و کوفتگی ناشی از قسمت آخر مسیر صعود، حرکت گروه کمی کند پیش رفت و ساعت ۱۷:۴۰ دقیقه به گردنه ولاره رسیدیم. حدود ۲:۲۰ دقیقه دیگر مجددا” در کنار سپید چشمه کمی توقف کردیم و بعد از حرکت از چشمه و با توجه به حرکت شبانه در شیبهای سنگی ابتدای دشت جانستون ساعت ۲۲:۵۵ دقیقه به مینیبوس همیشه منتظر در میانه روستای آبنیک رسیدم و از آنجا گز کردیم به سمت فلکه اول تهرانپارس.
پی نوشت:
◄ با تشکر فراوان از مصطفی جان بابت تهیه و تنظیم این گزارش زیبا.
◄ این صعود مربوط به فراخوان شماره ۲۱ گروه کوهنوردی فرندفید می باشد که در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۹۰ با حضور ۲۰ نفر از اعضای گروه کوهنوردی فرندفید انجام شد.
به به بسیار عالی و زیبا … خدا قوت برای همه همنوردای گلم و لیدرهای عزیز 🙂
سلام امید جان
مخلصیم همنورد خوب
ممنونم مهزیار جان… لطف شما همیشه شامل حال من بوده 🙂
سلام مصطفی جان
خواهش میکنم عزیز، مخلصیم 😉
درود بر مصطفای زرین قلم 🙂
خیلی قشنگ و شیوا نوشته
ممنونم حمیرا … وقتی دنیای اطرافت با دوستات طلایی بشه، خیلی عجیب نیست که قلمت هم زرین باشه 🙂
یه همچین مسئول گزارشاتی داریم ما 😉
سلام مهزیار جان
بازم مثل همیشه آموزنده. من تا غار بیوک رفته بودم ولی از این مسیر جالب چیزی بیشتر از جزء یه اسم خرسنگ نمی دونستم. این گزارش آقا مصطفی باعث میشه تا با دوستان همنورد یک برنامه خرسنگ داشته باشیم.
خدا قوت و خسته نباشید.
سلام حسین جان
مخلصیم عزیز، برای شما و همنوردای عزیزتون آرزوی موفقیت و صعودهای بیشتر دارم.
سرافراز باشید
ممنون 🙂 عالی بود، فکر کردم منم بودم اینقدر کامل بود.
مونا هدف ما هم همینه 🙂 … ولی اگه خودت بودی یه چیز دیگه بود
ممنون از گزارش خوب و عکس های زیبا.
شاد باشید
هومن جان کنار دوستای خوبی مثه شما حتماً شادیم 🙂
سلام. دوستان دم همتون گرم.
به نظر جمع پر نشاطی باشید. بعد از تابستون هم برنامه دارید؟ خیلی دوست دارم در خدمتتون باشم.
سلام امین جان
نظر لطفتونه دوست عزیز
بله، به امید خدا برنامه داریم و برنامه های ما ابتدای هر فصل اعلام میشه.
اینجا رو بخونید تا بیشتر با گروه ما آشنا بشید.
مرسی مصطفی جان خیلی زیبا بود.
خواهش می کنم نوید عزیز …