-
1i>
گزارش صعود به قله دماوند (جبهه شمالی) ۹ الی ۱۱ شهریور ۱۳۹۰
ماشین با سرعت از قله دور میشد و حسرت قدم گذاشتن بر فراز بام ایران در چشم تکتک بچهها موج میزد. همه برنامهریزیها با دقت تمام انجام شده بود تا صعود موفقی داشته باشیم، اما بارندگی اوایل هفته گذشته شرایط را تغییر داد و سبب شد برنامه با وجود همه ابعاد مثبت و تجربیای که برای اعضای گروه داشت، بدون گام نهادن بر فراز بام ایران و با صلاحدید سرپرستان و پزشک گروه در ارتفاع ۵۱۰۰ متری متوقف شده و صعود به زمان دیگری موکول شود. بیشک لذت صعود به قله دماوند را نمیتوان با هیچ حس دیگری مقایسه کرد، ولی حفظ سلامت همه اعضای گروه دغدغهای است که با هیچ حس و لذتی قابل جایگزینی نیست.
*****
حرکت گروه رأس ساعت ۴:۴۰ صبح روز چهارشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۰ (عید فطر) از فلکه اول تهرانپارس به سرپرستی مهزیار و مهدی آغاز شد. ۲۶ نفر از ۲۸ نفری که برای حضور در برنامه ثبتنام کرده بودند توانستند در محل قرار حاضر شوند و ۲ نفر از دوستان هم به دلیل برخی مشکلات شخصی نتوانستد با ما همراه شوند. به دلیل تعطیلات ۳ روزه و به تبع آن شلوغی جاده هراز، حرکت با کندی همراه بود. گروه ما در دو مینیبوس تقسیم شده بودند که تقریباً با کمی فاصله از هم در حرکت بودیم. اولین توقفمان ساعت ۷:۱۰ دقیقه صبح در امامزاده هاشم به منظور همراه شدن با ۲ مینیبوس دیگر (گروه کوهنوردی تیوا به سرپرستی رامین حشمتی) بود. تقریبا” ۴۵ دقیقهای منتظر ماندیم تا ۲ مینیبوس دیگر هم به ما پیوستند. در این فاصله بچههای تیم در داخل خودروها صبحانه خوردند. جاده فوقالعاده شلوغ بود و حدود ۱ ساعت بعد حوالی وانا ۲ مینیبوس دیگر برای صرف صبحانه و خرید آب معدنی به مدت نیم ساعت توقف کردند (طبیعتا” ما هم به منظور همراهی توقف کردیم) ۲۰ دقیقه بعد، از جاده هزار به سمت روستای ناندل خارج شدیم.
ساعت ۱۰:۲۵ دقیقه صبح از روستای رزان، ۱۰:۴۵ دقیقه از دلادشت، ۱۰:۵۰ دقیقه از حاجیآباد عبور کرده و ساعت ۱۰:۵۵ در روستای میانده در ارتفاع ۲۸۵۰ متری بودیم. فاصله بین روستای میانده تا سنگ بزرگ را باید با نیسان میرفتیم. انتقال کولهها به نیسانها و سوار شدن به آنها حدود نیم ساعت زمان برد.
ساعت ۱۲ رسیدیم به سنگ بزرگ. چادرها و بخشی از بارِ کولهها که حملشان تا جانپناه ۴۰۰۰ مشکل بود را بار قاطرهایی کردیم که طبق هماهنگی قبلی در کنار سنگ بزرگ منتظر ما بودند.
آماده سازی بار قاطرها و صرف نهار در مجموع یک ساعت و نیم زمان برد. ساعت ۱:۳۰ بعدازظهر بود که حرکت گروه به سمت جانپناه ۴۰۰۰ کلید خورد.
از سنگ بزرگ به مدت ۱ ساعت شیب مسیر خیلی کم بود. از اینجا به بعد کمی شیب مسیر زیاد شد، ولی باز هم تا ساعت ۴:۳۰ دقیقه بعدازظهر شیب مسیر خیلی زیاد نشد و تنها ۲ ساعت آخر مسیر، شیب کمی زیاد شد. ساعت ۶:۳۰ دقیقه بعدازظهر به جانپناه ۴۰۰۰ رسیدیم و تصمیم سرپرستان گروه بر آن شد که شب را در همانجا بمانیم. تیمها خیلی سریع شروع کردند به پس زدن برفها و تسطیح زمین به منظور برپا کردن چادرها، بعلاوه اینکه ۲ تا از قاطرها حدود ۱۰۰ متر پائینتر از جانپناه از حرکت باز ایستادند و مجبور شدیم خودمان هم به کمکشان برویم. در مجموع با غروب آفتاب کار نصب چادرها هم به اتمام رسید.
ساعت ۶ صبح روز پنجشنبه ۱۰ شهریور، اعضای گروه که شب سردی را با دمای (C° ۱۷-) تجربه کرده بودند بیدار شدند و برنامه ساعت ۸:۳۵ دقیقه صبح شروع شد (طبیعی است که هماهنگی ۶۴ نفر کمی دشوار است) ۳ نفر از گروه ما و چند نفری از گروه کوهنوردی تیوا در جانپناه ۴۰۰۰ ماندند.
هوا کاملا” آرام بود، ولی این آرامش خیلی طول نکشید و تقریبا” بعد از ساعت ۱۰ صبح باد شدیدی شروع شد. به دلیل اینکه ما بر روی یالی که به جانپناه ۵۰۰۰ میرسید حرکت نمیکردیم کمتر در مسیر باد قرار داشتیم. گروه به جای قرار گرفتن بر روی یال اصلی از دره سمت راست جانپناه ۵۰۰۰ حرکت کرد که مسیر سختتری بود ولی کمتر در معرض باد بودیم. انتقال گروه از شیب زیاد کنار یال بر روی یال اصلی انرژی و زمان زیادی از گروه گرفت.
یک گروه مشهدی جلوتر از ما در حرکت بود. نهایتا” چند ۱۰۰ متر بالاتر از جانپناه ۵۰۰۰ گروه بر روی یال اصلی قرار گرفت. باد فوقالعاده شدید بود و برفهای پودر شده هفته گذشته، ماده اولیه کولاکی شده بود که قدمهای استوار گروه را متزلزل کرد. سرمای شدید و باد باعث شد دست و پای تعدادی از بچهها کاملا” بیحس شود. خطرات احتمالی سرمازدگی و زمان از دست رفته در نزاع با باد و برف، سرپرستان گروه را بر آن داشت تا عاقلانهترین تصمیم را گرفته و در حالیکه تعدادی از افراد گروه هنوز توان بالا رفتن در باد را داشتند، تیم را بازگردانند و برنامهای بیخطر را رقم بزنند.
در عین خستگی و سختی مسیر، هیچ یک از اعضا راضی به بازگشت نبودند، اما قوانین طبیعت را باید رعایت کرد و هرگز بنای جنگ را با آن نگذاشت. ساعت ۵ بعدازظهر بود که رسیدیم به جانپناه ۵۰۰۰ و کمی استراحت کردیم و نهار خوردیم. ساعت ۵:۴۵ دقیقه از جانپناه ۵۰۰۰ حرکت کردیم و ساعت ۸، همزمان با غروب آفتاب به کمپ ۴۰۰۰ رسیدیم. دوستانی که مانده بودند با دیدن بادهای شدید بعدازظهر، حسابی دلنگران شده بودند. چادرها هم کمی در معرض خطر قرار گرفته بودند و دوستانی که با ما نیامده بودند کمی چادرها را مستحکمتر کرده بودند. آسمان شب در ارتفاع ۴۰۰۰ متری رنگ و بوی دیگری دارد. تا کنون این حجم از ستاره را با این تراکم ندیده بودم. حتی زمانیکه شب هنگام در بیابانهای تاریک و خارج از شهر بودهام. خستگی طول روز باعث شد که با وجود ارتفاع، خواب بهتری را نسبت به شب قبل تجربه کنیم. بچههای چادر ما ساعت ۶ صبح بیدار شدند. دوستان دیگر هم کم کمک تا ساعت ۷ بیدار شدند. با توجه به اینکه عجلهای برای فرود نداشتیم، خوردن صبحانه و جمع کردن چادرها خیلی با حوصله انجام شد.
از کارهای همیشگی بیشتر گروههای کوهنوردی دوستدار محیط زیست، جمعآوری زبالههای کوهستان است، که این امر در گروه ما هم کاملا” رعایت میشود. چادرها و ۲ گونی زباله را با قاطرها روانه سنگ بزرگ کردیم.
خودمان بهمراه کولهها فرود را بسمت سنگ بزرگ آغاز کردیم.
ساعت ۴ بعدازظهر به سنگ بزرگ رسیدیم. گروه کوهنوردی فرندفید در محل سنگ بزرگ.
گروه کوهنوردی مهزیار و گروه کوهنوردی تیوا در محل سنگ بزرگ.
مهزیار سرپرست گروه و علی قنبری که مسئول جمع و جور کردن قاطرها و نیسانها بود.
مجددا” مسیر سنگ بزرگ تا میانده را با نیسان طی کردیم و ساعت ۵:۱۰ دقیقه کنار مینیبوسها بودیم.
ساعت ۷ بعدازظهر به سمت جاده هراز و تهران حرکت کردیم. ناگفته نماند که در میانه راه یکی از مینیبوسها خراب شد و دستان توانای راننده مینیبوس ما در چشم به هم زدنی مشکل را حل کرد.
جاده هراز یکطرفه بود و خلوتتر از اونی بود که فکرش را میکردیم. حوالی ساعت ۱۱ شب جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ در فلکه اول تهرانپارس بودیم و برنامه را به پایان رساندیم.
پی نوشت:
◄ با تشکر فراوان از دوست و همنورد خوبم مصطفی احمدی بابت تهیه و تنظیم این گزارش زیبا.
◄ این صعود مربوط به (فراخوان ۲۳) گروه می باشد که در تاریخ ۹ الی ۱۱ شهریور ۱۳۹۰ با حضور ۲۶ نفر اجرا شد.
◄ برای هماهنگی و رزرو (نیسان و قاطر) جهت جبهه های شمالی و شمال شرقی دماوند با (آقای علی قنبری ۰۹۱۱۹۱۵۵۰۸۸) تماس بگیرید.
فوق العاده بود… تمام صحنه دوباره مرور شد… لحظه پناه گرفتن کنار صخره و تصمیم به بازگشت… و حسرت صعود… و امید به صعودی دوباره…
از مهزیار عزیز و مهدی عزیز و همه همنوردان خوبم متشکرم
اولا” که ما مخلصیم
دوما” جووووش خوب بود، راضیم ازت 😉
ما بیشتر 🙂
امید به صعود های بیشتر با گروه
در خدمتیم پویا جان
مثل همیشه عالی.
ممنون از آقا مصطفی و مهزیار عزیز.
موفق باشید.
مخلصیم حسین جان
خواهش می کنم حسین جان 🙂
بهتر از همیشه بود مصطفی جان
صحنه های صعود تا ارتفاع ۵۱۰۰ متری، تک تک لحظه ها، باد شدید، هوای سرد، و… دوباره تکرار شد، حسرتی که بدلم موند. انگیزه ای که تا بحال برای صعود هیچ قله ای به این اندازه نداشتم.
به امید صعود دوباره و موفق آمیز با سرپرستی مهزیار و مهدی خوب و دوست داشتنی با همنوردای عزیز
مخلصیم شهرام جان، انشاالله…
لطف داری شهرام جان … به امید خدا در کنار شما دوستان خوب بر بام ایران قدم خواهیم نهاد 🙂
سلام
یک خسته نباشید از ته دل به همتون.
فوق العاده بود…
سلام عاطفه جان
ممنون عزیز
مثله همیشه زیبا…
مخلصم ایمان عزیز
مصطفی جان گزارش مصور خیلی خوبی نوشتی
مختصر مفید و در عین حال کامل و جامع
کسانی که حضور داشتن خاطره تمام لحظات براشون زنده میشه و کسانی هم که نبودن تصویر و تجسم خوبی از شرایط و فضا بدست میده
آفرین
ممنون از زحمتی که کشیدی برای تهیه عکس ها و آماده کردن گزارش
شاد باشی عزیز
هومن گزارش من بدون تصویر بود … زحمت مصور کردنش با مهزیار بود … امیدوارم کنار شما دوستای خوبم بر بام ایران صعود کنم
این صعود موفق را به همه شرکت کنندگان در برنامه تبریک میگویم.
گزارش و عکسهای تهیه شده به قدری عالی بود که وقتی میخوندم خودم رو در همون فضا میدیدم.
ممنون فرزاد جان
لطف داری دوست عزیز
برنامه بسیار خوبی بود.
دست آقا مهزیار و آقا مهدی درد نکنه و راستی آقا مصطفی با گزارش قشنگش.
خسته نباشید
خاله زری بابا 😉 ما شاگردی میکنیم.
ما هم ممنونیم از شما بخاطر گذشت بالا و انصراف از ادامه صعود برای کمک به یکی از همنوردان گروه، در شرایطی که کمتر کسی قادره که این تصمیم رو بگیره و از ادامه صعود منصرف بشه! امیدوارم همه ما از شما درس بگیریم.
خیلی مخلصم خاله … بزرگترین لطف رو شما در حق ما می کنی که همسفر ما میشی … امیدوارم همیشه شاد و سربلند و سرافراز باشی 🙂
خیلی خوب بود. زیبا و کامل. صحنه ها مرور شد و اون لحظه ها…
خیلی زحمت کشیدی مصطفی جان، ممنون همنورد خوب.
و ممنون از هر دو لیدر عزیز که باعث این سفر و صعود خیلی خوب بودند و همیشه صمیمانه زحمت می کشند.
مخلصیم منیره جان
وظیفه بود کوهنورد…
خواهش می کنم منیره عزیز … امیدوارم یه روزی هم گزارش صعودمون به هیمالیا رو بنویسم 🙂
سلام به دوستان خوبم
ببخشید که باید زودتر از اینها براتون پیام میذاشتم، گزارش خوبی از برنامه صعود نوشتین و تصمیم شما هم بسیار عالی و عاقلانه بوده.
آرزوی موفقیت در برنامه های بعدی… موفق باشید
سلام مهدی جان
مخلصیم عزیز، شما هم موفق و شاد باشید
گزارش بسیار عالی و جلب بود، مخصوصا” عکسها که بسیار زیبا بودن.
نظر لطفته علی جان
موفق و شاد باشید
سلام
گزارش عالی بود
سلام
قابلی نداشت دوست عزیز
سلام
خسته نباشی
از خواندن گزارشتان لذت بردم
موفق و مثل کوه سربلند باشید.
سلام حبیب جان
سلامت باشی دوست عزیز
خوشحالم که از خواندن این گزارش لذت بردید.
موفق و شاد باشید
درود بر شما
گزارش عالی بود، سپاس امیدوارم همیشه بر فراز باشید.
به امید صعود های بعدی
سلام و درود بر شما حمید جان
خواهش میکنم، خوشحالم که از این گزارش راضی هستید.
موفق و شاد باشید